خدایا دیگه نمیپرستمت
به خاطر همه شبایی که التماست کردم خواهش کردم
با گریه صدات زدم
امیدم فقط تو بودی با خودم میگفتم من خدا دارم خدا پشتمه ولی نبودی
کلافه و سردرگم خودمو به در و دیوار میزدم که درستش کنی ولی نکردی
برای همه خدا بودی ولی برای من نبودی
نمیپرستمت به خاطر تمام اون شبایی که تا صبح سر سجاده گریه کردم و حرفامو بهت گفتم به امید اینکه ذره ای کمکم کنی اما نکردی
هیچ وقت چیزی ازت نخواستم ولی ۳ ساله که دارم له میشم ۳ ساله که یه بغض لعنتی همیشه و همه جا همرامه
۳ ساله نشستم درای رحمتت به روم باز بشه اما نشد
تویی که منو نمیبینی ،تویی که صدامو نمیشنوی ، من چرا بپرستمت؟
انقد گفتم یه نشونه برام بفرست بفهمم منو میبینی بفهمم منم بنده توام اما ندیدی و نشنیدی