یه پسری چند سال مداوم تو عروسی تو خیابون مغازه هر جا میدیدم خیلی بهم خیره میشد طوریکه من ک خیلی دیر میگیرم کسی نگام میکنه متوجه شدم
تو عروسی ها روبهروی من وایستاد همیشه، فقطم میدیدم منو نگا میکنه یا مثلا تو ی جمعی بودم میومد پیشمون باز همینطوری بود خیره میشد بهم
یا میرفتم سوپرمارکت اگه میدیدم،اونم میومد یه چی میگرفت الکی ،میگم الکی چون هیچ وقت قبلا ندیده بودم بیادمغازه این خانم که سوپر مارکت داشت آخه من همیشه پیشش بودم ولی از اون موقع که متوجه نگاهاش شدم میومد مثلا ی خوراکی کوچیک میگرفت میرفت اصلا مشخص بود برا خرید نیومده
ولی هیچوقت چیزی بهم نگفت حتی متوجه شدم پشت سرم حرف زده
الانم ازدواج کرده
بنظرتون چرا؟ مگه چیکارش کردم