2777
2789
عنوان

ارتباطم با استادم

965 بازدید | 50 پست

سلام عزیزان!

من بعد ماه‌ها دوباره اومدم نی‌نی‌سایت!

تاپیکای قبلی رو ببینید!

یه افسانه تعریف کرده بودم از ارتباطم با استادم… چه داستان ها و ماجراها… 

استادی که تبدیل به معشوق آسمانی و الگو و الهه‌ام شده بود… 

و در نهایت…. روزهای سیاهی که اون آدم برام تموم شده بود و در نظرم یک شیطان واقعی می‌اومد… و منی که سراسر ایمان بودم بهش، توی اون روزها، مرگ رو به چشمان خودم دیدم..!

و اما حال اگر بخواهم ادامه ماجرا را بگویم، نیاز به چاپ کتاب دارم… ولی خلاصه‌اش این است:


 من همچنان زیاد عاشقش موندم… زیاد زیاد…. چراکه ته دلم ایمان داشتم آدم خوبیه و خیر و صلاحمو میخواد… پس جنگیدم که هم به خودم و هم به اطرافیانم، ثابت کنم خوبیشو…

ماجراهای زیادی پیش اومد و من درست فکر میکردم… اون آدم حقی بود! و حق تر هم شد…! 

و … برام حالت معشوق آسمانی پیدا کرد… و خیلی وابستش شدم… و اون هم همچنان شریف و بزرگوار بود، تا اینکه حراست دانشگاه بهش گیر داد و گفت که نباید دانشجوها بیان اتاقش و خب استادم برای محافظت از من، تمام تقصیرات رو انداخت گردن خودش و از من فاصله گرفت و کلا تغییر کرد و یه آدم دیگه شد!!!

یه آدم جدی و سرد که دیگه به خودش و ظاهرش نمیرسه و از بس که تنها و پر درده، افسرده و داغون شده….!!!!

خلاصه، اما همچنان زیاد دوسش دارم و هر دو سه هفته یه بار سی ثانیه میرم پیشش و فقط نگاهش میکنم و اشک می‌ریزم(اگر زیاد بمونم و یا حرفی بزنم، استاد عزیزم اخراج میشه! بنابراین نمیخوام بیشتر از این اذیتش کنم) و همین زندگی برام زیبا است! همینکه چند وقت یک بار ببینمش، برام کافیه؛ ولیکن دلتنگیش، گاهی تا حد مرگ بهم فشار میاره!!!


حالا که فکر میکنم، اگه برگردم عقب، باز هم همین مسیر رو میرم… چرا که برام می‌ارزه! شیرینی باهاش بودن، حتی اگه سی ثانیه باشه، می‌ارزه برام به اون همه سختی و مصیبت و دردی که کشیدم و می‌کشم! چیزهایی که از استادم و این ارتباط آموختم، توی هیچ جای دنیا پیدا نمیشه!!!


و اما… میتونم بگم استاد من مثل یک فرشته بود… پاک و معصوم… کوچک ترین لغزشی ازش ندیدم… به پدرانه ترین نحو ممکن از من و احساسم مراقبت کرد… و در این راه، خودش شدیداً آسیب دید و جداً تغییر کرد و دیگه اون آدم سابق نشد!!!

و اون برعکس اکثر آدمای این روزگارِ سیاه بود :)))🙂🩶❤️‍🩹

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

متوجه نشدم

تاپیک های یک سال قبلم این موقع….

اون موقع داشتم مشورت می‌گرفتم برای خرید کادوی تولد براش و همه میگفتن این ارتباط راه به جای خوبی نمیبره و… و بعد، ادامه ماجراهایی که برای من و ارتباطم رخ داد و احساسی که بیش از حد درگیر شد و بدبینی همگان به استادم و اینکه میخواد از من سوء استفاده کنه و…


و حالا دومین کادوی تولد رو هم براش خریدم..:)؛)

اگه انقدر استاد عزیزت دوست داشت لازم نبود بری دفترش تو دانشگاه ۳۰ ثانیه ببینیش مبادا اخراج شه، میومد بیرون از دانشگاه میدیدت طفلکه من!

بزرگترین شکوه ما در هرگز نیفتادن نیست، بلکه در برخاستن پس از هر بار سقوط است.
تاپیک های یک سال قبلم این موقع….اون موقع داشتم مشورت می‌گرفتم برای خرید کادوی تولد براش و همه میگفتن ...

باهم اوکی شدین

چند سالشه

چیشد باهم اوکی شدین

نمیزنم میترسم جعلش کنن😝 ||  یه مدت نیستم سایت رو به هم نریزین و دخترای خوبی باشین تا وقتی بیام🤨🤗

خب اگه دوست داره ومجرده باهم ازدواج کنیدمگه چه عیبی داره دیگه انقدرم لازم نیست خودتواذیت کنی گلم

مرسی عزیزم

منتهی اون هنوز با شکست زندگی اولش، (با وجود گذشت چهار سال) کنار نیومده و سوگوار زندگی سابقشه و به من هم به چشم دخترش نگاه میکنه

من هم که برام اون واقعا یه ملجأ و پناهگاهه! یه طوری انگار پدر دوم! (مثل مادر دوم که معلم بود🥲)

اگه انقدر استاد عزیزت دوست داشت لازم نبود بری دفترش تو دانشگاه ۳۰ ثانیه ببینیش مبادا اخراج شه، میومد ...

رابطه استاد دانشجوییه! قرار نیست خارج از حدود دانشگاه، وجود داشته باشه!

بعدم من باهاش در تماسم و گه‌گاه که دلم خیلی براش تنگ بشه، بهش زنگ میزنم و اون هم همیشه پاسخگوعه!

به‌نظرم براین این‌طوری حرف زدن، خیلی دورید🥲

مرسی عزیزممنتهی اون هنوز با شکست زندگی اولش، (با وجود گذشت چهار سال) کنار نیومده و سوگوار زندگی سابق ...

پس ولش کن گلم اگه واقعاعاشقت باشه ازدستت نمیده ونمیذاره ازدستش بدی یه مدتی رهاش کن اگراون سمت توبرگشت تودیگه رهاش نکن  میدونم چی میگی عشق دست ادم نیست اما اینکاری که بهت میگم واقعالازمه درسته سخته اما برات بهتره 🥺

باهم اوکی شدینچند سالشهچیشد باهم اوکی شدین

مفصله….

داستان از یک سال و سه ماه پیش شروع شد…

(بخشیش توی تاپیک های قبلیم هست)


و اینکه عمده دلیل برقرار شدن این ارتباط، شباهت بیش‌از حد شخصیت‌هامون به همدیگه بود…

اینکه نگفته همو می‌فهمیدیم، برای هردومون، یونیک و ناب بود! :)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز