از زمانی ک بیاد دارم همینجور بودم
از زمان مجردیم تا الان
توردخدا نگین اینکارو کن اونکارو کن
چونن حووون دادم پای این مسله ک تنبلیم بزارم کنار ولی نشده
تنها کاری ک میتونم انجام بدم این که بخوابم یجا
حوصصصصله ی هیچ کاری و تدارم
خیلی تلاش کردم و میکنم کبتونم فرق کنم ولی انگار وجودمو ذره ذره ازم میگیرن وقتی یکم تلاش میکنم ک بزارم کنار اینجوری بودنمو
نمیدونم کسی حس منو درک میکنه یا نه...
تحمل هیچی و ندارم جز خواب وباگوشی ور رفتن.عادتم نکردم تو ذاتمه تلاش ها کردم و موفق نبودم هر بار...
الانم ک هوا سرد شده دیگ کلا تعطیل میشم از سرمای زیاده هوا
نمیتونم نمیتونم
خیلی ناراحتم ضجر میکشم لز اینجوری بودنم
رسمن خووونم
چیکار کنم خدایا