اخه ما اول صیغه محرمیت خوندیم چون محضری نبود شب همسرم پیشم نموند بعد خوندن خطبه عقد رفتیم حرم وشام بعدم منو رسوند خونه.منم کل مسیر کلی باخودم کلنجار رفتم تا این جمله رو که یک ماه بود تو گلوم گیر کرده بود رو بگم لحظه ی اخر موقع خداحافظی گفتم طفلک یکم نگاهم کرد و بعد دستم رو بوسید منم پیاده شدم.بعدها بهم گفت نمیشد تو یه موقعیت دیگه میگفتی .گفتی بعدم گذاشتی رفتی با خودت نگفتی خو این بیچاره رو آتیش زدم رفت.