پیش ی استاد خیلی خبره و جوووون کندم تا ی سری چیزهارو یاد گرفتم استاده گمونم اولین شاگردش من بودم ک اینجور بود و واقعاااا بعد اون همه کلاس هیچی یادنگرفتم
بااینکه جووونمو گذاشته بودم پای یاد گرفتنش ولی...
خیلی تلاش کردم دیگ یبار استاد گفت اینو ک بارها توضیح دادم برات
ولی من یاد نمیگرفتم..
رانندگی ام همینجور
ساعتهاای متولی تمرین و سخت کوشی ولی....
هیچوقت موفق نبودم
الان ازدواج کردم و
از هنر هیچی حالیم نیست فقط یکم شیرینی بلدم ک اونو همه بلدن نگین شیرینی ام خوبه ک بلدی چون بلاخره ازش چیزی درمیاد حالا کلا شیرینی و بزاریم کنار
من میخوام بگم ک توی هر چیزززی ک جوون دادم و کلی سخت کوشی کردم موفق نبودم
حتی باشگاه ورزش میرفتم قبل ها تمزین های ورزشی و نمتونستم راحت انجام بدم
و خلاصه از درس گرفته اازندگی همه چی...
تو تمیز کاری خونه شام و ناهار درس کردن و همه چی خنگبلزی درمیارم
....
نمیدونم چیکار کنم چرابااین همه سخت کوشیم.....هیچوقت موفق نبودم
فامیل های خودم اینو خیلی خوب فهمیدن چون از بچگی باهم بوودیم ولی فامیل شوهرمم دارم کم کم میفهمن