نمیدونم کی قراره این بچه بازیا تموم شه...
فکر نمیکردم وقتی بزرگ بشیم انقد دور شیم از هم...
من همیشه میگم تو روابط نزدیک نباید دوتا دوتا چهارتا کرد
نه فقط برای خونواده ی خودم بلکه برای خونواده ی همسرمم اینجوریم ، سعی میکنم دلخوریا رو بزرگ نکنم و زود رد شم
چون آدم که نمیتونه بگذره از خانوادش سر هیچی...
با کل دنیا میشه قطع رابطه کرد ولی خونواده نه.
دلم به حال پدر مادرم میسوزه که غصه میخورن از قهر بچه هاشون...
ماها فکر میکنیم دنیا همیشه همینجوری میمونه نمیدونیم یه وقتی ماهم بچه هامون بزرگ میشن و همین رفتارا رو تکرار میکنن و غصه دارمون میکنن...
فکر میکنیم پدرمادرامون همیشه زنده ن و همیشه فرصت هست که دلشونوشاد کنیم وچشم انتظارشون نذاریم...
امسال یلدا و روز مادر چشم انتظاریشونو دیدمو سوختم...
نمیدونم کار درست چیه
پدرمادرم بهم میگن تو دخالت نکن ولی خیلی دوس دارم به برادر بزرگترم بگم این چیزا رو که حداقل بخاطر پدرمادرمون قطع نکنه ارتباطشو با خواهربرادرم...