2777
2789
عنوان

و تو نیامدی

51 بازدید | 0 پست

هوای دلم ابری و هوای چشمانم بارانی ست... ماه ها انتظارت را کشیده ام ، همچو نسیم بهاری آمدی و در چشم به هم زدنی رفتی... ماه هاست نگاهم به راهی که از آن رفته ای خشک مانده ست... خدای من شاهد است از آن خیابانِ لعنتی که در آن با تو خداحافظی کردم بیزارم... از آنجا که رد می‌شوم نفسم می‌گیرد... درست مانند همان لحظه خداحافظی که امید داشتم به زودی به سلامی ختم شود و حال ماه هاست پژمرده شده ام از دلتنگی... چه بگویم؟ چه بگویم برای تسکین دلم؟ چه بگویم که پژواک صدایم به گوش هایت برسد و کمی مراعات را کنی...مراعات منِ عاشقی که ماه هاست انتظار آمدنِ معشوقش را می کشد... دیگر تمام امید هایم دود شده اند... دیگر اگر حتی بگویی خواهی آمد ، باور نخواهم کرد... بارها باور کرده ام و نشده اینبار دیگر تن میدهم به این نشدن ها... در اوج جوانی ام همچو دخترکِ پیری چشم انتظارت نشسته ام و به راستی قرار است تو از کدام راه بیایی؟

گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟ راستش زور منِ خسته به طوفان نرسید... گرچه گفتند بهاران برسد مال منی قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید... من گذشتم که به عشق تکیه کنم ، جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید...

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز