داداشم همیشه فتنه گره همیشه خدا فضولی منو میکنه باعث فتنه میشه خواب راستش من کلاس ۱۱ هستم اونم دانشگاهی همش به مامانم میگه تو گوشیشو درس نمیخونه بابا دورغ میگه مامادرمم قبول میکنه یه بارم گوشیمو ازم گرفت امروز منم فضولیش رو کردم یه قوقای راه انداخت که انگار چه خبره مادرم طرف اونو گرفت مامانم کلا داداشمو دوست داره من میرم پیش مامان بوسش میکنم میگه برو اونور بغلش میکنم میگه برو اونور هالا من اصلا کاری هم نکرده اما کلا بامن بده کلا از صبح تا شب به من میگه ت خ م س گ
بی پدر مادر و..... کلا بامن بده هالا من هیچی کاری نکردم دختر خوبی هم هستم از خودم تعریف نمی کنم واقعا هستم اما داداشم هر گ و ه ی رو خورده هالاواسه داداشم دلش میره خودش میره نازش میکنه بغلش میکنه بازم داداشم بعضی اوقات سرش جلو همه داد میزنه مامانم بعد یک ساعت میره بغلش میکنه یعنی شاید بگم مامانم سالی یک بار شاید یه دستی به کشه روسرم همین تهه نازشه خواب یعنی چی هر غذای که اون دوست داشته باشه زیاددرست میکنه خواب یعنی چی شما خداییش جای من بودین چیکار میکردین همه تو کلاس مسخره میکنن منو به سفره گرفته هیچ کس نه تو مدرسه نه تو خوانواده دوستم داره خواب البته یه دوست دارم اونم همش تیکه میندازه از بچگیم آروزی خرید یه پرنده داشتم بعد این همه سال که میخوام تازه بخرم میگه حق نداری تو خونه ازادش کنی خواب کلا من بچه ای بودم که از بچگی از هیچ کس حتا پدرم نخواستم حتا یه خوراکی ب بیرون که میرفتیم همیشه خدا بابام میگفت چیزی میخوری بخرم با اینکه خیلی دلم می خواست می گفتم نه شاید همه این مشکلات تقسیره خودمه 😔😕