کاملا با زهره موافقم باید به خودت برگردی و ببینی چرا اینجوری شده به زندگیتون آرامش بده با رفتار خوب و بی منت بعدش باید خانوادشو قبول کنی
عزیزم شما نباید زیادی واسه شوهر از خودت مایه بزاری. بیشتر به خودت توجه کن.یه مدت اروم بودن اینجور وقتا خیلی تاثیر داره منظورم اینه که کارای خودتو انجام بده و به شوهرت هم بی تفاوت باش تا اعصابت کمی اروم شه.بعدش یواش یواش شروع به حرف زدن کن. اونم گله و شکایت دیگه نباشه. راجع به افسردگی خودت متاسفانه بیشتر مردها جنبه ندارن که راجع به افسردگی و پیش روانشناس رفتن رو واسشون بگی،فورا یه لقب دیوانه رو میچسبونن بهت.شما این مسائل رو عنوان نکن جلوی شوهرت و سوژه دستش نده که بعدا هر چی بشه بگه این مشکل داره. میدونم سخته ولی یه مدت اینجوری رفتار کن ببین چی میشه.
بخدا من خیلی کارا کردم بر زندگیم ولی این مادر شوهر عفریته من میگه چرا پدرت برای دا اشت پول میده چرا ماشین میخره شوهرمم گوشش پر میشه میگه پدرت کمکمون کنه ال کنه بل کنه درحالیکه پدرمن تا تونسته حمایتمون کرده بعدش این حرفارو میگه منم جوش میارم بحث میشه
مادرشوهرم وقتی قبلا میرفتم خونشون املت یا تخم مرغ میذاشت جلومون درحالیکه ما هفته ای 1بار میرفتیم ولی وقتی داماد اونجابود انواع غذاها میپخت از جلو منم برمیدلشت میذاشت جلو داماد تو زایمانمم کل کاروهای فامیل های شوهرمو بامن تقسیم کرد تو خونش جشن گرفت برای پسرم فامیلاش اوندن بعد رفتنشون گفت پولارو بیار بعد تصف نصف کردحالا وضع مالیشم عالیه ها فقط برای من وپسرم خسیسه😠😠😠حالا اینا نمونه های کوچکی از مسایلمون هستن
ارنیکو جان حالا دیگه همه کارامو خودم میکنم اصلا باهم کاری نداریم
بچه ها هز همه بدتر اینکه ما کلا از نظر زناشویی باهم قطع رابطه کردیم من کلا سرد شدم فکرکنم اونم همینطور
چرا کسی نیس اخه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
