2777
2789
عنوان

اینم از یلدای من💔

366 بازدید | 28 پست

قرار بود شب یلدا بریم خونه مامانم چون داییم از شهر دور هم قرارع بیاد اونجا (داییم سفارش کرده بود ک منو شوهرم بیایم) 

مامانو بابام هماهنگ کردن با شوهرم گفت باشه مبایم منم امروز صبح اومدم خونه مامانم کمک

امروز صبح مامانم زنگ زد به خاله هام که اوناهم بیان و یکی از خالع هام گفت با دامادمون میایم

ب شوهرم گفتم کیا قرارع بیان دیدم گفت قرار نبود اونا بیان مگ نگفتین داییت تنها میاد چرا از اول نگفتین که یه تصمیم دیگ میگرفتم  چادر سرت کنی وقتی اومدن ک من دیر میرسم

منم دیدم اینجوری گفت گفتم میرم خونه مامانت تعطیل کردی بیا اونجا و فطع کردم

الانم دارم اماده میشم برم خونه مادرشوهر 

خیلیم ناراحتم از دستش خیلی شکاکه خسته شدم😞 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بنظر من حرف بدی اصلا نزد اتفاقا شمامیخواین اوقات تلخی دربیارین ازهمه چیز یچیزی درست میکنید 

زندگیاتون که بهم مبخوره کاسه چکنم چکنم دست میگیرین

کاربری دست صدنفره همه اون صدنفرم خودمم😐 با مودای مختلف🥱 نظر من توهر تایپکی نظر خودمه پس به خودم ربط داره نه به شما با تشکر 🤫

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792