مادر شوهرم از طرف اتکا هربار کلی چیز میز میدن بهش لامصب دریغ ازاینکه یه شامپو حتی بده به دخترای خودش
یه بار دوازده تا رب داده بودن بهش 👇👇👇👇
سه ساااااااااااااال بعد 👇
منو جاری م رو صدا زد با لبخند گفت عروسای گلم بیایید تا چیزی بدم بهتون رب هاشو اورد گفت همش واسه خودتون بعد بگید مادر شوهر بدی دارید ههههههههههههه
منم دیدم تاریخش گزشته در یکیشون باز کردم کپک زده بود و چه بوی، بدی داد 😷 گذاشتم جلوش گفتم این اگه خوب بود نمیدادی بما و پاشدم رفتم