2777
2789

چند شب پیش پسرم سرما خورده بود، تب داشت. 

توی این سرما با اسنپ بردمش دکتر. چون همسرم با دوستاش دوره مذهبی (جلسات مذهبی ) داشتند و تا اخر شب نمیومد. تا ساعت 9 دکتر بودیم. داروهاش رو گرفتم و اومدم بهش زنگ زدم گفتم گفت خوب باشه. 

بعد که اومد، شروع کردم باهاش حرف زدن که دکتره چقدر خوب بود (دفعه اول بود پیش این دکتر برده بودم) چقدر حوصله داشت و .. اصلا به حرفام گوش نمی داد همش حواسش به گوشیش بود. بعد گفت یه لحظه، من یه زنگ بزنم. زنگ زد به دوستش، شروع کرد به حرفای خاله زنکی که اون یکی برای اون یکی چشم و ابرو اومد و .. اعصابم به هم ریخت. پسرم تازه بهش بروفن داده بودم، حالش بهتر شده بود، به پدرش میگفت بیا با هم کشتی بگیریم. اون هم حواسش توی گوشیش بود. 

کلا وقتی میاد خونه، غذا می خوره، می پره توی تخت و گوشیش را دستش می گیره. 

سریال دانلود کردم که با هم توی تی وی ببینم، فلش ر وبرمی داره می پره توی تخت با گوشیش می بینه. 

به من که هیچی، به بچه هم خیلی کم محل می گذاره. 

شبا که میاد، غذا رو میارم، تا می رم یه قاشق چنگال بیارم، غذا رو خورده و پریده توی تخت با گوشیش.

 اعصابم خیلی خورده. من تنهام توی خونه، هیچ کسی رو ندارم، با مادرم روزی دو بار صحبت می کنم، اون هم فقط درد دل و حرفای صد سال پیش رو می زنه، از خاله و عمهخ و ... همه بد می گه، اگه جایی مهمونی رفته باشه، می گه فلانی با من اخم و تخم بود و ... 

خیلی تنهام . خیلی.. پسرم اختلال شبه اتیسم داشت، که پارسال هر روز صبح تا ظهر دنبالش مهد بودم، عصرها بازی درمانی، الان خیلی خوب شده، ولی کلی وقت برای تکلیف و درسش کنارش می شینم تا بازیگوشی نکنه و کارهاش رو انجام بده. 

ولی تنهام. خیلی تنهام. دیگه کم دارم میارم. 

شاغلم کار تایپ و ترجمه انجام می دم. ولی خیلی خسته ام.

کاربر قدیمی سال 97 ام دوباره مجبور شدم اکانت بسازم می دونید چرا دیگه؟؟؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به نظرم بشین با خودش تو زمان و مکان مناسب سنگاتو وا بکن . اکثر مردا جدیدا اینجوری شدن ولی بهش بگو من نمیگم گوشی نگیر دستت ولی حد و اندازه داره من و بچه ات هم آدمیم بهت نیاز داریم و.‌‌‌‌‌‌.... یه مقداز زبون بریز براش قلقش رو خودت میدونی 

امان از این شوهرا همش میره تو انزوای خودشون ما میمونیم و حوضمون 

منم دیگه خسته شدم هی برم سمتش

یه دل میگه برم برم       یه دل میگه نرم نرم       طاقت نداره دلم دلم       بی تو چه کنم            پیش ای عشق زیبا زیبا          خیلی کوچیکه دنیا دنیا         با یاد تو ام هرجا هرجا      ترکت نکنم            سلطان قلبم توهستی توهستی       دروازه های دلم را شکستی شکستی         پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی  با من پیوستی 

عزیزم میشه اگه حوصله داری دقیقا بگی پسرت چه علائمی داره چه کارهایی میکنه و.... هرچی که هست بهم بگو برادر زاده منم تشخیص دادن اوتیسم خفیف میشه بگی چیکار کنیم بزاش بهتر بشه مادرش فوق العاده بی مسولیت فقط بخور و بخواب و گوشی به باباش نگفتیم غصه میخوره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792