سلام دوستان، سه شنبه تایپک زدم که خانواده شوهرم کمر درد شوهرم رو ازم مخفی کرده بودن و الان شوهرم کمرش درد میکنه و مونده تو خونه، خواهر شوهرم هم دیروز مهمونی داشت و من نمیخواستم برم
دیروز رفتم مهمونی و شب با همسرم برای شام رفتیم همه خواهر برادرها جمع بودن، اواخر مجلی با یکی از خواهر شوهرهام که دختر عمم هم میشه صحبت میکردیم اون از من گله کرد که تو که فامیل خودمونی تو هم بهمون پشت کردی و چرا و چرا.... منم حرفای دلم رو تاحدودی گفتم بهش ولی این گریه لعنتی آبروم رو برد، من آدم فوق العاده احساسی هستم، بارها شده با خوندن سرگذشت دوستان تو همین سایت گریه کردم، با دیدن فیلم یا حتی رخی پستهای احساسی اینستاگرام، واسه همین جایی که میدونم حق با منه نمیتونم حرفی بزنم چون فورا گریم میگیره و این من رو خیلی خیلی ناراحت میکنه، در این حد احساساتی هستم که با خودم هم تو خلوت فکر کنم گریم میگیره، مثلا با خودم میگم به فلانی این حرف رو خواهم گفت گریم میگیره در نتیجه به فلانی هم حرفی نمیزنم چون میدونم به خودشم بخوام بگم گریه خواهم کرد.
کسی هست که مثل من باشه؟؟؟ چیکار کنم که گریم نگیره