تقریبا یک ماهه پسر بزرگم سر یه مسئله خیلی جزیی با هم حرف نمیزنن . درواقع پسرم فوق العاده کم حرفه و سر کار میره از صبح تا شب هم خونه نیست یعنی باباش رو نمیبینه .
حالا موندم چکار کنم که با هم حرف بزنن بدون اینکه بیان روبوسی و عذخواهی و .... فقط جوی ایجاد بشه حرف بزنن با هم .
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
سر اینکه پسرم داشت ماشین خودش رو پارک می کرد شوهرم بد فرمون میداد و با عصبانیت فرمون میداد پسرم هم با عصبانیت بهش گفت تو فرمون نده بهم شوهرم هم قهر کرد و رفت خونه
سلام عزیزم .تاپیک رو خوندم من هم دقیقا همین مشکل رو دارم الان شرایط پسرت با پدرش اوکی شده ؟پسر من ۲ ...
سلام. از صمیم قلب از خدا می خوام پسرت با باباش آشتی کنه به زودی.
من رابطه خودم رو باباش خوب کردم و ازش خواستم اون پیش قدم بشه بهش گفتم وقتی پسرم تو اتاق خودشه بره صداش بزنه بگه بیا شام بخور. اولش جبهه گرفت گفتم این جوانها غرور دارن از زندگی هم نا امید هستند با این همه گرونی اصلا نمی تونن حتی آرزو کنن ازدواج کنن یا ماشین بخرن. گفتم اگر تنهاشون بزاریم فکر خودکشی به سرشون میزنه ما باید دست اینارو بگیریم. شوهرم با اخم ساکت بود هیچی نمی گفت ولی فهمیدم به حرف هام فکر میکنه. بعد فردا شب رفت دم اتاق پسرم بهش گفت زود بیا سر شام بدم میاد از این رفتارا. اولش گفت باشه ولی نیومد دوباره بهش گفت مگه نمیگم بیا شام بخور.... دیگه خدارو شکر اومد و اوضاع کم کم عادی شد.
ولی اون یک ماهی که قهر بودن خیلی بهم سخت گذشت هم به من هم به پسر کوچیکم و هم باباش. درسته شوهرم به روی خودش نمی آورد ولی فهمیدم ناراحته از این وضع.