دلم بدجور گرفته

تو عقدیم ماشینش پراید بود ،یه بار به شوخی گفتم دیگران ماشین میزنن به اسم خانماشون اگه تو هم به اسم من بزنی مثل این فیلمها، خیلی خوشحال میشم،قهر کرد،بعد از عروسی النگوهام رو فروختم پراید شد یه ماشین بهتر ،یه کلام نگفت ماشین جدید رو بزنیم به اسمت،منم برای اینکه خوشحالیش رو خراب نکنم هیچی نگفتم (گفتم ذوق ماشینش رو داره ،نزنم تو ذوقش)،همیشه دورش گشتم ،قربون صدقش رفتم ،هرکاری ازم براومده انجام دادم چه تو نداری چه حقوق کم چه ماشین خریدن و چه مسائل خانوادگیش و هیچ وقت کم وکاستی و مشکلات خانوادش رو به روش نیوردم چون عاشقانه دوستش دارم ونباشه نیستم    

نمیدونم امشب چمه،فقط میدونم حالم خیلی بده😢

نمیدونم شاید ،ولی قلبم درد میکنه،دلم داره میترکه

اوایل ازدواج خیلی تو کارا کمک میکرد ولی از یه تایمی دیگه من نذاشتم کاری بمونه برای اون ،دیگه مثل فرفره خودم انجام دادم ،اوایل  شستن دستشویی باهمسرم بود،یه بار مهمون داشتیم دیدم خستست خوابیده،دلم سوخت تا بیدار بشه همه رو انجام دادم و دستشویی هم شستم وقتی بیدار شد باورش نمیشد کلی هم قربون صدقه رفت که خسته شدم ولی شد عادتش و از اون موقع شستن دستشویی در کنار بقیه کارا با خودمه 🤕