بعد دختره فرزند طلاق بود
با پدربزرگ مادربزرگش زندگی میکرد
سطحشونم معمولی بود سنتی بودن یکم ولی دختره به روز بودو متین
اومدیم مامانم میگه نه اصلا هیچجوره راضی نیست
میگه من دوست ندارم پسرم تو همچین خانواده ای بره
داداشمم بدش نیومده بود یعنی نظری نداشت
ولی من عذاب وجدان گرفتم واقعا دلم میسوزه
خیلیم خوشگل بود دانشجو بود
حتی بنظرم به داداشمم سر بود از لحاظ اجتماعی