من قبلا خیلی ادم مهربون دلسوز و دلرحمی بودم دلم نمیخواست کوچیکترین اتفاقی برای کسی بیفته به همه کمک میکردم به کسی حس بد نمیدادم دلش نشکنه
ولی الان انقدددددددد تو زندگیم سختی کشیدم پر از عقده و کمبود شدم از خوشحالی بقیه حالم بد میشه خیلی حسود شدم دلم میخواد بقیه رو ازار بدم خیلی وقتا غیرمستقیم این کارو میکنم از اذیت شدن بقیه لذت میبرم
خیلی حالم بده نمیدونم چیکار کنم این حقم نبود دنیا باهام نساخت خدا باهام نساخت