بچه ها این خیانت برای من اتفاق نیفتاده
میخوام از خیانتی که امروز صبح دیدم براتون تعریف کنم, چون سر کلاسم و نمیتونم زود پست بزارم تعریف کنم همه رو تو این پست میگم
من مادرم معاون بانکه , صبحایی که میخوام برم دانشگاه شوهرم منو جلوی بانکشون که ایستگاه brt داره پیاده میکنه و بقیه ی راه رو با brt میرم دانشگاه
همیشه قبل سوار شدنم میرم پیش مامانم یه سلامی میکنم میبینمش و بعد میرم دانشگاه
امروز داشتم با مامانم صحبت میکردم اومدم برم دیدم کارمند باجه به رئیس بانک گفت دوساعته تلفن دستته حداقل هندزفری بزار دستت درد نگیره , روزا پنج ساعت صحبت میکنی با حاج خانومت
اونم نه گذاشت نه برداشت گفت دوس دخترمه😓😓😓 خانومم در جریانه طلعت خانوم میدونه من با دوس دخترم حرف میزنم😱😓
حالا میخوام از تیپ و شخصیتش بگم, اولا بگم خیلی خوشگله چشم سبز و بور و قیافه ی قشنگی داره ولی رفته جنگ و جانبازه و پاش میلنگه موقع راه رفتن
ب خودم گفتم اخه رئییییس بانک!!! اونم از نوع جانبازش باید دوس دختر داشته باشه!😓😓😓
کشور چه کسایی رو به عنوان رئیس بانک میزاره😓
انقدم هی میگفت دوس دخترم دوس دخترممم من لجم گرفت زود اومدم دانشگاه, الانم دارم از تو کلاس براتون تاپیک میزنم
وای خیلی تعجبببب کردم
خیلی
ببخشید طولانی شد تقصیر خودتونه که میگید تو پست اول بگو😔