من همونی ام که چهار پنج روز پیش با شوهرم بخاطر اینستاگرام دعوا کرده بودم همون روز رفتم خونه بابام تا امروز هم بهم زنگ نمیزد عصر اومد دخترمو از مامانم گرفت برد فکر میکرد منت کشی میکنم میرم بعدش پدرش زنگ زد با بابام حرف زد گفت خواهشا عروسمو بردار بیار خونه بابامم بهش گفت عروستو هر کی آورده اینجا خودش میاد میبره منم گفتم تا پسرتو آدم نکنی من پامو تو اون خونه نمیذارم دو ساعت بعدش بچه اذیت میکنه شوهرم برداشته آورده در خونه بابام بهش گفتم برده بودی نگهش میداشتی گفت خجالت نمیکشی منم گفتم نه برو فکراتو بکن اگه تونستی بعضی عادتهاتو ترک کنی فردا بیا دنبالم اگه نتونستی طلاق میخوام