اینو خودشم با دهن خودش گفته چند روزی بود که بهم قول داد ترک کنه
تا اینکه امروز بازار بودم گفتم بیا دنبالم باهم برگردیم خونه
اومد دیدم اهنگ ماشینو عین مونگولا گزاشته اخر تند میره
گفتم کمش کن چته گفت اعصابم داغونه فلانه رسیدیم خونه گفتم رو تشکیو در بیار خودم داشتم سبزی میریختم خورد کن
، چند روزی مریض بودیم قرار شد رو تشکیا رو بشورم که تمیز شن بعد گرفت اون قسمتایی ک برای دوخت چرخ هم بود با زور دو دست جرر داد من گفتم وااای چیکار کردی اشکم درومده بود کلا هرکار میکنه نکردش بهتره سریع گرفت دستش داد کرد چی هس بخررر بیشتر جر داد گفتم این یکیه من بخاطرش مجبورم همرو عوض کنم چرا دقت نمیکنی این بغلا برا چرخه داد زد رو سرم هی سرمو کوبید همینجور غر غر کنان ک تو بمیری من راحت شم لباس پوشید رفت بیرون بعد ١ ساعت اومد