من آدم معتقدیم نه مذهبی افراطی نه ی آدم که خدارو قبول داره شکر گذاری میکنه سعی میکنه نماز بخونه قرآن بخون که اینا میدونم وظیفه بندست و نفع اون واسه خوده زندست نه خدا
اما گفتم بدونین اعتقادم در چه حدیه ...دل کسیو نمیشکونم ...سرم تو زندگی خودمه دخالت تو کار و زندگی بقیه ندارم دلسوز و مهربانم به همه ی بنده ها بخصوص آدما های نیازمند در حد توانم
خیلی خدارو دوست دارم و بارها صداش میزنم
اما مدتیه از خدا میخواستم کمکم کنه جراحی سختی داشتم میتونستم انجام ندم اما توکل کردم و از خدا خواستم صلاحم باشه و انجام شد .خیلی سختی کشیدم سالها ...از عصر گریه م بند نمیاد از مطب دکتر تا خود خونه ...جراحی موفقیت آمیز نبوده
دلم میخواد خودمو بکشم من توان ادامه دادن ندارم اما مادر و خونواده ای بشدت وابسته دارم که بعد از من داغون میشن .میخوام بپرسم خدا دقیقا کجای زندگی منه .من تو زندگیم بجز بدبختی و سختی ندیدم و توکل کردم .چرا کمک نکردم این همه عذاب رو نکشم و اینجوری بدبخت نشم
چیکار کنم چطور ادامه بدم