دوستان سلام کسانی که به خاطر بچه هاشون به زندگی با همسرشون ادامه میدن میشه بگید چکار می کنید که می تونید ادامه بدین چطوری می گذرونید چطور نادیده اش می گیرید به چی سرتون گرم می کنید
حتي موبايلش زنك بخوره نگاه نميكنم ببينم كيه. فك كردم طلاق گرفتم . چون با وجود دو تا بچه طلاق هم بگيرم نميتونم ازدواج كنم . مگر اينكه قيد بچه هامو بزنم كه عمرا بتونم
من چطور میتونم مستقل بشم نه از لحاظ مالی اینا نه ها اینکه بدون اینکه کسی رو دوست داشته باشم افسرده نشم عادی باشم چرا اینطوریم عشق ودوست داشتن برام اینقدر مهمه
ادامه دادن داریم تا ادامه دادن! اگر قرار باشه هرروز دعوا و بی محلی و سردی و کتک کاری باشه بچه تو فضای بی عشق و محبتی بزرگ میشه و اوننوقه یه نسل نابود میشه. و در اینصورت طلاق بهتره چون حداقل بچه با دعوا و کتک بزرگ نمیشه. اما اگر قراره بخاطر فرزند کوتاه بیایو ب ارامش و شادی خونه برسی ک خیلی سختم هست اونموقه میشه از ادامه دادن حرفید
برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……