خواب دیدم با مردی که دوسش دارم توی یه دریا افتادیم که شب بود هوا هم تاریک بود یه آدم خیلی بزرگ و زخمی هم توی آب بود اول میخواست اذیتمون کنه بعدش که من پانسمان هاشو عوض کردم و بهش مسکن دادم دیگه اذیتمون نکرد
هی تهوع داشتم بعدش فهمیدم باردارم برگشتیم شهرمون و رفتیم سر کار یه دفعه درد بدی گرفتم دیدم یه بچه جلوی یه ماشینه که با سرعت زیاد میاد رفتم هولش بدم اون ور یهو استرس گرفتم خونریزی کردم نه موبایلی داشتم و نه پولی نمیدونستم چطور به همسرم زنگ بزنم خلاصه
همه چی بهم ریخته بود منم درد وحشتناکی داشتم داد زدم اونم نمیدونم از کجا پیداش شد و فقط داشت گریه میکرد از حالِ بدِ من بچه هامون هم دو قلو بودن یه دختر خوشکل و یه پسر خوشکل تر