خدا کنه حالا باردارا واقعا نیان مدیون شیم
یبار رفتیم مسافرت
ی دسشویی بین راهی
مامانم رف داخل موندم بیرون.
حس کردم مرغ و خروسا پشت سرم دارن حرف میزنن
برگشتم عقب نگاه کردم
دیدم عین ادما دور هم وایسادن بدون اینکه چیزی بخورن یا تکون بخورن
بهم نگاه کردن
😑