دهه هشتاد با یکی از دوستام توی پارک می رفتم. چند تا پسر ایستاده بود با هم حرف میزدن ما را که دیدن یکیشون رو کرد بهمون گفت خانوما در خدمت باشیم. دوستم هل کرد یه هو گفت نه خواهش می کنم خدمت از ماست...😐
یه لحظه همشون هنگ کردن تا اومدن بترکن از خنده ما فرار کردیم. هنوز نفهمیدم دختره خنگ چرا این حرفا زد....