دوستان کمکم کنید.من سال ۸۶یا ۸۷ یه پسری دوسته منو میخواست ک پسره و دوستم نزدیک خونه مادربزرگم زندگی میکردن من با دوستم خیلییی صمیمی بودم بعد دوستم دیگه اونو نخواست و رفت عاشق کسی دیگه شد و باهاش ازدواج کرد.من اون موقع راهنمایی بودم. بعضی وقتا اون پسر رو میدیدم و اون ب من خیلی زول میزد.چن سال بود ندیده بودمش ک دیروز با شوهرم تو ماشین بودیم داشتیم وارده کوچه مون میشدیم سر کوچه جلویه در همسایه مون دیدمش و اونم زول زد به من. منم با شوهرم رفتیم خونه مادرشوهرم ک روبروی خونه ما هستن. حالا امروز صبح منو شوهرم جایی میرفتیم اونو سر کوچه دیدمش همش ب من نگاه میکرد. خیلی نگرانم ک بیاد زندگیمو بهم بزنه
من توی شهر کوچیکی زندگی میکنم چن سال پیشا با یه پسری دوست شدم ک ب یک ماه هم نکشید از شانس بدم همسایه مادربزرگم بود و صد در صد این پسره اون دوست پسر سابقم رو میشناسه همش نگرانم ک بره بهش بگه بیان ب شوهرم بگه و زندگیم خراب بشه.بخدا امروز تو مهمونی گند زده شد تو حالم
زیرکانه ترین راه برای تسلط بر هر جامعه تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است زیرا زنان اسیر دیگر قادر نخواهند بود انسانهایی آگاه و آزادیخواه پرورش دهند . سیمون دوبوار