تا میام کنار مامانم میشینم دردو دل کنم همش میگه من میدونم چیکار کنی ولی اگه بگم بت برمیخوره یا میگه ی چیزی هست ولی نمیگم تو ناراحت میشی بدت میاد
بعد هرچی بهش میگم بگو نمیگه
من اعصابم بهم ریخته دارم از احساس افسردگی اشغالم براش میگم چرا باید این شکلی باهام رفتار کنه
بهش میگم یا ی چیزیو بگو تا تهش یا کلا هیچی نگو اینطوری اذیت میشم
آخر یجوری اعصابمو بهم ریخت ک گریم گرفت
بعد جالب اینجاست بهم میگه نباید بری پیش روانشناس ،اینا هیچی نمیفهممن
چطور میتونم نرم وقتی نمیشه ی مکالمه ساده باهاش داشته باشم😊 یا میاد راجب قرص افسردگی خوردنم نظرمیده ب دکترم بدو بیراه میگه . میگه الکی برات قرص نوشته هیچی نمیفهمه
دلم پره متنفرم از این زندگی
کاش میشد ازدواج کنم زودتر ازاین خونه برم
بابامم فقط گیر میده بهم
گیرای الکی