چند روز دیگه عروسیمه خواهر شوهرم زنگ زد ب شوهرم ک چرا اونجایی تو باید کارای ما رو انجام بدی ن اونارو اون فقط اومده بود خونمون ی چیزی بخوره بره کاری نکرده بود حالا خواهرش ب شوهرم میگه برو عممو از ی شهر دیگه بیار برا عروسی وگرنه عروسیت نمیام با این همه مشغله قبل عروسی آخه شعورشون کجاست ماشینمونم خراب شده بخدا یه کار حتی ی کار یه قرون برای خونمون عروسیمون خرج نکردن میخوام بعد عروسی بدجوری حالشو بگیرم تو خود عروسی هم میخوام محلش نزارم