بخدااسی برات عادی میشه عادت میکنی
بروپیش مشاور
به نظرم توجراحی زناکه شوهرت داره شرکت کن پیشش بشین انقدبرات عادی میشه ها
باورکن بعدازشش هفت بارعمل عادی میشه برات وحساسیتت ازبین میره
فکر کن اگه طلاق بگیری چندماه بعدیکی بیادجاتوبگیره کنارشوهرت زنش بشه چی؟حالت چطورمیشه عزیزم؟من فقط میخوام مشکلت حل بشه واقعا
شماچون دوری ازشوهرت همش حین عمل خودخوری میکنی فکرمیکنب الان زل زده به اونجای خوشگله زنه دستشم روشه ورفته توحس
درصورتیکه اگه پیشش باشی میبینی چه چندشه وشرایط حساس که اصلاآدم فکرش حتی دیگه نمیره
باورکن برامادرشوهرم سفیدبودکم موبود لابیاهاش جمع و جور انگارعمل زیبایی هم کرده تپلش کرده خدایی خیلی چیزش نازبود
اولاش که میخواستم براش لگن بزارم احساس میکردم شوهرم بگم ناخودآگاه تحریک میشه یباربعدش اومدپیشم نزدیکی وخیلی تحریک شده بود چون اولین باربودمیدید
طبیعیه
ولی دیگه عادی شده
شایدزنم زنولخت ببینه یکم ناخودآگاه تحریک شه
شماهم شوهرت باراولش نیست دیگه چشمش عادت کرده
قطعااوایل میدیدتحریک میشدناخودآگاه البته ولی دیگه الان براش عادی شده عزیزم
انقدغصه نخور
اگه بقیه چیزاش خوبه بااین مسئله کم کم کناربیا
میدونم ممنونم که مهربونی انگار خالمی آخه مثل خالم حرف میزنی . عزیزم این عمل رو شوهرم میتونه انجام نده ولی میده پس خیلی هم بود و نبود من براش مهم نیست . بعدم ببین منا نمیتونم واسم سخته وقتی هم جدا بشم که دیگه برام مهم نیست زن داره یا نه فقط از این عذاب راحت میشم بخدا . مغزم درد میکنه از کار و زندگیم افتادم بقران
اسی به خداقسم اگه بدونی چقدمشکلات دارم توزندگیم
شایدهیچوقت ادامه نمیدادی اگه جای من بودی شوهرم باعشق اومدجلوچهارسال حرف زدیم وبعدبامخالفت خانوادم ازدواج کردم
متولد72هستم دوتابچه دارم بزرگم 9وکوچیکه چهارسالشه
شوهرم بداخلاق وبه شدتتتت عصبیه
مادرش زمین گیرشده
کاردرست حسابی نداره نمیزاره سرکاربرم
البته خونه وماشین داریم
سرد بی حوصله وافسردست سیگارم...
حالابخاطرسوتفاهمی باپدرم ایناهم بحثش شد وقطع رابطه ایم ولی چکارکنم زندگیموبچه هامودوس دارم
ازطرفی روزی بچه هامم نمیتونم قبول کنم
چون خانوادم بچه هاموقبولنمیکنن
مجبورم بسازم
انشاالله خداخودش کمکت کنه
عزیزم
من انقدررردعواکشیدم توزندگیم
خدابه دادمون برسه
عزیزم خدا ایشالا به هممون کمک کنه اما منم مشکلاتم خیلی زیاده اما هیچ کدوم باعث نشد به جدایی فک کنم . نمونه بارز تاپیک قبلم رو بخون اما این موضوع واقعا رو محه . میدونم جدایی هم خیلی سخته ولی بعد از یکی دو سال حالم بهتر میشه
پس چرا قبول کردی
بخدا جدایی درد عمیقیه که تا مغز استخونت میره
اسی من جات بودم ازلم مادرشوهرم دوبیتی شوهرم وزندگیمومیچسبیدم انقدکه باورم کنه وجذبم بشه
محیط خونروانقدشادمیکردم وبهش حال میدادم که کیف کنه
حالاشوهرمن سرده نباش کمه...
افرین یادم رفت تایپ کنم میخواستم بگم
چون حالت بده حوصلت نمیکشه ولی خب به خودت برس باورکن که نازی وشوهرت آقاست به کسی چشم بدنداره باوجوداینهمه موقعیتت فقط پیش خانمش میاد ودوست داره
باورکن دوست داره
بعضیانمیتونن به مادرشون بگن بالاچشمت ابروهست دلشوندارن...یاهرچی
ازاون بابت دلگیرنباش
بنظرت واقعادوست داره؟؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
