همسایه خالم اینا مغازه داره ، یه مقدار وسیله تو حیاط بود
ماهم تو حیاط خونه اینا بازی میکردیم،
من اومدم ادای سوپرمن دربیارم ، تعادلم بهم خورد یهو نشستم رو ۱۵ تا شونه ی کامل تخم مرغ
که واسه همسایه ی بدبخت بود
هیچی دیگه نزدیک ۴۰۰ تخم مرغ به فنا دادم
شلوارمم سفید بود ، کلا از پشت زرد شده بودم