دو روزه خیلی کارش سنگینه تو محل کارش عصر که میاد خستس بعدم هی گوشیش زنگ خورد یل خودش زنگ میزد کله بعد از ظهر تلفن دستش بود. تلفناش کاری بود ما بین تلفناش هم اینستا چرخ میزد هی میگفت وای چقدر خسته شدم امروز و فلان. منم به خاطر ی موضوعی خیلی ناراحت بودم که مربوط به خانواده خودم بود و ربطی به شوهرم نداشت. بعد هی گفتم شام چی میخوری اونم هی میگفت نمیدونم یهو دوستش زنگ زد بریم استخر شوهرم گفت دیر تر بریم شام بخورم دوستش گفت همونجا ی چیزی بخوریم
منم قاطی کردم بعد گفت چته گفتم ناله هات واسه منه استخر رفتنت با دوستت. گفتم اگه خسته ای چجوری میخوای بری استخر گفت میخوام یکم ریلکس کنم گفتم تو آب تو از جای دیگه ناراحتی چرا به من گیر میدی در صورتی که من سعی کردم مشکله خانواده خودمو و ناراحتیمو بروز ندم زیاد و تو خودم بریزم
رفیق باز نه فقط با این رفیقش شش دنگن. پسره زن نمیگیره از شرش راحت بشم یعنی هر شب نیم ساعتم شده باید بیاد دم در شوهرمو ببینه عینه هوو شده واسه من. از بچگی رفیقم باهم . خیلیم با معرفته دو ماه پیش ۱۰۰ به شوهرم داد نیاز داشت شوهرم هنوز نگرفته