2777
2789
عنوان

تا حالا چندنفر خواستگارتون بوده

148 بازدید | 19 پست

من اگه تعریف از خود نباشه ، خیلی خوشگلم و از کلاس پنجم خواستگار دارم😎😂 ولی هنوز ازدواج نکردم، 

تو دانشگاه همیشه بین دوستام به من پیشنهاد میدادن (آرومم ولی شوخ طبع ، و واقعا قصدم تعریف نیست خیلی خوشگلم اندامم خوبع ولی قدم متوسطه ۱۶۲) 

خلاصه اینکه ینفر هس خودم عاشقشم اونم احتمالا دوستم داره🤣 ولی قهریم بیش از یکساله (زیبایی کافی نیست 🤪) 

همش فک میکنم واقعا بین این همه خواهان، چرا درگیر کسی ام ک مث خودم زیادی مغروره و جلو نمیاد دیگه( یسال تلاش کرد البته اون موقع من قصد نداشتم)

نیومدم از خودم تعریف کنم ها، حوصله م سر میره 


یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

الان میان یه پسری که ۱۰ ثانیه تو پیاده رو نگاشون کرده رو هم جزء خواستگار حساب میکنن امار میدن


والا خواستگار رسمی که بیاد تو خونه، فقط همسرم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

من چونکه مامانم اعتقاد داشت که اگر کسی رو بعنوان خواستگار قبول کنیم که بیاد خونمون باید جواب مثبت بدیم بهش برای همین اولین و آخرین خواستگار رسمی ای که با گل و شیرینی اومدن خونمون همسرم و خانوادش بودن 

https://harfeto.timefriend.net/17332544610834

خداروشکر من به جز خوشگلی خانواده درست حسابی داشتم که کسی به خودش جرئت مطرح کردن هم نداد زیر ۲۰ سال چه برسه بخوام بیام باهاش پز هم بدم

دختر ۱۱ ساله ای که خاستگار داره از خوبیش نیست از پایین بودن سطحشه که بقیه فکر میکنن میشه خودش یا خانوادشو خرید

لازم نيست نظرات من باب ميل همه باشه ولي همه ي ما ازاديم نظرات خودمون رو بديم.لازم نيس من همه رو متقاعد كنم مثل من فكر كنن ولي بايد كاري كه از ديد خودم درسته رو انجام بدم☺️
الان میان یه پسری که ۱۰ ثانیه تو پیاده رو نگاشون کرده رو هم جزء خواستگار حساب میکنن امار میدنوالا خو ...

وای ، نه من حیف نمیشه عکس بذارم قیافه م همه پسنده تقریباً ، برا همین خواسگار زیاد میاد

والا به من نمیگفتن خانوادم از این و اون شنیدم

همسرمم خودشون انتخاب کردن

پدر بلندترین شعر عاشقانه برای یک دختر است💔🖤🥀الهی هیچ خونه ای بی پدر نباشه🖤چقدر دردناک است هنوز هم باور نمیکنم پدر مهربونم که رفتی💔وقتی یاد قربون صدقه هات میوفتم دلم آتیش میگیره 💔وقتی اولین و آخرین تماس تلفنی که داشتیم یادم میوفته چشام پر اشک میشه🖤آرزوت این بود که من خوشبخت شم،فدای دل مهربونت شم بابای فرشتمم😭پدر  پدر پدر.......😭😭😔برای شادی روح بابام صلوات،الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وای ، نه من حیف نمیشه عکس بذارم قیافه م همه پسنده تقریباً ، برا همین خواسگار زیاد میاد

تو هم خیلی بالایی😂

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
خداروشکر من به جز خوشگلی خانواده درست حسابی داشتم که کسی به خودش جرئت مطرح کردن هم نداد زیر ۲۰ سال چ ...

اخی، پس مشخصه هنوز نمیدونی تو چه کشوری زندگی می‌کنی ، شهر ما از نه سالگی هم خواستگار میاد

ولی خانواده من هم عین خانواده شما (حتی بهتر چون یاد داد حسود نباشیم) خانواده خوبی بود، گذاشتنمون درس خوندیم، مستقلم درامد دارم و بهترین خواسگار ها

حیف عکسمو بذارم همه میفهمن چی ب چیه ولی اشنا هس ،

شک ندارم😂

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   asraam  |  3 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  20 ساعت پیش