خستم کرده برادرمو گرفته بیچاره معتادها بودن نیاز به سند داشت هیچکی نزاشت شوهرم از فامیلاش پیدا کرده الان دوماه از دادگاه زنگ زدن که باید بیاد بره جرمشوبکشه به مادرم زنگ زدن یکبار اما هفته ای یک بار به ضامن زنگ میزنن اینم به همسرم به مادرم میگم فلانی بخواطر تو سند گزاشتی تو گفتی همه چیز بامن الان چرا خودتو کشیدی عقب برادرم نمیرهzndan سند اون ضامن هم داره لغو میشه به مادرم میگم بگیرمش ببریمش برگشته میگه بهم ایشالله شوهرت از بچه هایش بکشه مثل بچه من اگه اون بره داخل شماروطرد میکنم فش نمونده که بهم نده خیلی ازش بدم میاد اینطوری رفتار میکنه