من چندماه پیش قهرکردم رقتم خونه بابام حالاازوقتی ک برگشتم ن من میرم خونه مادرشوهرم ن شوهرم میادخونه مامانم البته مامان اون خیلی بی چشم ورو وخیلی چیزابهم گقت ولی مامان من ساکته وحرفی توروی شوهرم نزده حالادوهفته پیش مامانم گفت فرداشب ب شوهرت بگوبیاین خونمون ب شوهرم گفتم قبول نکرد تاامروزمامانم بهش زنگزده بوداینم اومدگقت شب خونتون مهمونیم مامانت زنگزده گفتم نمیام گقت هرجورراحتی من ک گقتم میایم حالتمیختم زنگبزنم ب مامانم هزارتاحرف بهش بزنم ک چراخودشوکوچیک کزده ب این زنگزده
چرا کش میدی واقعا حالا ک شوهرت قبول کرده
این چیه؟ اگه اینقدر بی ارزشه پس چرا برگشتی داری باهاش زندگی میکنی؟ مامانتون کار خوبی کرد شما هم چیزی نگو با روی باز برو خونه مامانت
وسط ش و بد نوشتی. در جواب تلفن مامانت ، شوهرت باز هم گفت نمیاد؟
فعلا تا یه مدت اصلا بهش نگو بریم . اگه بگی بدتر حساس میشه
بیچاره مامانت
نه گلم .قوربونت برم دشمنی به چه درد میخوره .تهش زندگی دخترش خراب میشه .اتفاقا مادرت زن فهمیده ایه که بلده آتو دست دامادش نده که دخترش رو اذیت کنه ...احترام احترام میاره ...مطمین باش پس فردا تو راحت میتونی به شوهرت بگی مادرت اینو گفت اونو گفت ، ولی زبون شوهرت جلوی تو کوتاهه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
