وقتی شوهرم اومد خواستگاریم حقوق خوبی نداشت ولی خونه ماشین داشت. بخاطر حقوقش گفتم ن اصرار کردن پدر مادرش اومدن خونمون جلسه گرفتن منم توضیح دادم نمیتونم با این حقوق. گفتن تو فکر هییییییچی نباش حمایت میکنیم کارشو عوض میکنیم برات طلا میگیریم و...
پدرش با بابام حرف زد گف ماشین خارجی داشته فروخته باغ خریده به جاش، فلان داره بیسار داره خودم ... تومن حقوق میگیرم چند هکتار زمین دارم فلانجا، خونه دارم فلان جا...من گفتم ن بازم آدم فرستادن گفتن این پدرش آدم اسم و رسم دار و بزرگیه حرفش حرفه(پدرشوهرم گردن کلفته) شوهرم همین ی پسره فقط با خواهرش(ازدواج کرده).
خلاصه منم ب اعتبار حرفش ک همه میگفتن و شوهرمم فوق العاده پسر مهربون و خوبی بود گفتم باشه. نامزد کردیم. چند ماه گذشت ندیدم برام چیزی بخرن، وقت خرید عقد شد دیدم شوهرم دستش یکم خالیه قناعت کردم زیاد نخریدم. چمدون گرفتن رفتیم خونشون مادرش گف چرا برا پسرم چمدون نخریدین!!! درصورتی ک پول حلقش دو برابر پول حلقه من شده بود و پول کت و شلوارش فقط اندازه کل خرید من بود. فکر نکنم هیچجا چمدون عقد بخرن برا داماد!!!
عقدم کردیم تمام مدت میگفتن نداریم نداریم.ولی برا جهیزیه اینو بخر اونو **باااید** بخری. ما رسم نداریم اینو بخریم تو بخر. طلا فلان چیزو بگیرن برات. تا چیزی هم میگفتم مادرش عین سگ میشد قیافش. طلاهایی ک باید برام میگرفتن نگرفتن،اونوقت مادرش میرفت برا خودش کیلوکیلو میخرید.تمام هزینه های عروسی رو با قرض و پسانداز شوهر بیچارم داد پول شامم پول مردمو بردن دادن ب جاش.ی فیلمبردار دره پیت، تشریفات نا وارد تالار انتخابی خودشون و..
همه رو به خاطر شوهرم و کم شدن هزینهها پذیرفتم.امروز خواستیم بریم فیلمو بیاریم گف هزینه میکس جداست منم عصبی شدم و باز این حرفارو ک تو دلم بود با داد و بیداد ب شوهرم زدم اونم پاشد رف خونشون دعوا ک شما هیچی کمکم نکردید مادرش زنگ زده میگه من چمه ب من چه با من دعوا میکنه و...
ازشون متنفرمممم. عاشق شوهرم هستم ولی گاهی میگم کاااش ی شوهر پولدار داشتم ن یه پدرشوهر پولدار😭حس میکنم همه چیز مونده تو دلم 😭ی عروسی میرم دلم میگیره یاد عروسی خودمون میفتم😔😔