دررابطه بااین پستتون بگم ماهم تقریبااینطور بودین بااقوان درجه یک خودمون ارتباط داشتیم بافامیلای دور تر خیلیییی کم درحد نهایت سالی یکبار
حقیقتا اطرافیانم کسی به اصطلاح کدبانو نبود مادرخودم کدبانوی فامیله ولی خب نه صددرصدی الان که بزرگتر شدم اینو متوجه شدم که مادرم درمقایسه بااقوام بهتره نه کلا مه اونم بخاطر چند سال زندگیمون توی تهرانه که بادوستاش رفت وامد داشت وکلاسای مختلف میرفت وازخیلی شهرها دوستی داشت
واما خودم شیش ماه بعد ازدواجم رفتم شهر غریب تاهمین دوماه پیش ده سال اونجا زندگی کردم وبا همسایه هام مثل خواهربودیم وچون همسرامون همکار بودیم خب طبیعتا خیلی شرایطمون مثل هم بود بگم اندازه 20سال من یاد گرفتم ازشون
هرکدومم که میرفتن وکسی هم جدید میومد کدبانوتر میشد
مثلا اون سالهای اول رسم بود افطاری میدادیم وهمه رو دعوت میکردیم. من حتی بلدنبودم خورشتمو بزارم.میومدن کمکم وازشون یاد میگرفتم. مثلا توی همون مهمونی یکی ازدوستام میگفت ازبوی خورشت معلومه که گوشتش پخته من همینطور هاج وواج نگاهش میکردم ولی خب راه افتادم بعدش
یه مورد دیگه ام اگر تل گرام دارین کانال ایده های زنانگی عاااالیه البته نمیدونم هنوزم فعالیت میکنه یانه چون دوسه ساله ندارم دیگه این برنامه رو. توی کانال خانما سوالی مطرح میکنن وبقیه جواب میدن وایده میدن به هم به من که خیلی کمک کرد عین یه کتاب روش زندگی بودبرای من