داداشم ۶سال عقده مجلسش رو نمیگیره زنش با دعا و جادو وارد زندگی ما شد بابام هرچی داشت و نداشت رو زده به نام داداشم جز خونه ای که توشیم امشب کلی به من تهمت ناپاکی زد که مادرم کلی خودش رو زد که سر و صورتش خونی شد دخترای من کاری نکردن دخترای من ناپاک نیستن۶سال خون ما رو توشیشه کردی من ارزویی هم ندارم فقط برو از خونه داداشم گفت اونی که باید بره از این خونه تویی نه من مامانم کلی گریه کرد خودشو زد اخر سرم به من گفت برو یکاری بکن عین زن خودش برا خودت یه پسر پیدا کن از این خونه ببرتت هر وقت میره پیش زنش وقتی برمیگردع تا یه هفته حال هممون خرابه با همه ما سروصدا داره عین یک سگ هار میمونه هزارتا حرف بار من میکنه میدونم زنش اینو سیخ میزنه منم گرفتم زنش و خودش رو از همه جا بلاک کردم
خوشا آنان که در گهواره مردند▪️که بویی از غم دنیا نبردند
مگه الکیه بیرون کنه اخه من بودم اموالم رو پش می گرفتم شما ازش می ترسین اونم این رو میدونه
و تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت میکشند گریه کردم. دخترهایی که بعدها از خود متنفر میشوند و مثل یک درخت توخالی ، پوستهای بیش نیستند. و عاقبت به روزی میافتند که هیچ جای اندامشان حساس نیست، روح و جسمشان همان پوسته است، و خودشان نمیدانند چرا زندهاند…
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
من از قضاوت یکطرفه بیزارم.زن داداشش سسخله بیاد الکی همچین کاری کنه،،بعدشم طرفش داداششه چرا به زن داد ...
به مظرم ایشون حق دارن حتما زنداداشش یه حوری هست ک از چشمش میبینه تا زن داداش بد نداشته باشی نمیفهمی
یه مدت برادر خود من همیشه با هممون دعوت میکرد بیخود بعد سر زنداداشم دعوامون شد ماهم ک تابه حال به داداشمون بی احترامی نکردیم اینبار هر چی از دهنمون اومد با عصبانیت گفتیم در کمال ناباوری دیدیم زنداداشم برای اینک اسمش بد در نره خودشو جمع کرد.