بچه که بودم شبایی که برف میومد از ذوق این که فردا میتونم آدم برفی درست کنم خوابم نمیبرد زودتر از خروسمون بیدار میشدم یه خط کش برمیداشتم میرفتم بیرون تا بزرگترین آدم برفی رو درست کنم اما الان وقتی برف میاد فقط دوس دارم تو اون آرامش و هوای خاص برم دریا یا برم صحرا و چشمه هایی رو که پر از برف شدن ببینم یا اگه خونه باشم انار دون کنم واسه بچه ها و نمکدان رو هم بزارم کنارش هر کسی هر چقدر دوست داشت نمک بزنه ولی ای کاش تو این هوا هندونه هم بود واقعا میچسبه
دم رفتن بهش گفتم یادته میگفتی وفاداری تو خونته اما اشتباه کردم که بهت دل بستم و یه دریا عشق به پات ریختم تو بی وفاترین آدمی هستی که تو زندگیم دیدم نموندنت درد داره غم داره اما خدافظی برای من بهتره من کسی رو از دست ندادم اما تو منی که کل زندگیمو به پات ریختم از دست دادی
امشب یه مرغ گیلاسی درست کردم یه گل بزرگ هم خریدم گذاشتم تو گلدون فقط مونده جوراب رو بندازم تو لباسشویی بشورم و دمپاییمو بپوشم برم تو حیاط که میز و صندلی بچینم که شام رو بیرون بخوریم بعدش برم یه دوش بگیرم و موهامو تافت بزنم و یه دستمال کاغذی هم یادم باشه بزارم رو میز
اولین باری که پرواز داشتم به سمت پاریس و میخواستم ایفل رو از نزدیک ببینم خیلی جالب بود برام که روباه و پروانه تو خیابون های پاریس از تعداد ادم ها بیشتر بودن اون روز آسمون بشدت بارونی با رعد و برق های مهیبی همراه بود اما من جا نزدم گیتار رو برداشتم و رفتم که یه موسیقی دلنواز بیافرینم با این که هوا بشدت سرد بود میشد کهکشان راه شیری رو دید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
