شوهرم تا۱۰ شب ۱۱ شب هییت و جلسه بود یوقتایی شدیدا نیاز داشتم بهش جسمی و روحی مخصوص از وقتی باردار شدم جفت پایین و خونریزی و بستری شدن توبیمآرستان به محض اولین حال بدیم منو گذاشت خونه مادرم گفت من توان مراقبت ازت ندارم غصه میخورم میبینم مریضی استرس میگیرتم برو اونجا مادرت هست گفت منم شبانه روز میرم هیئت و جلسه برات دعا میکنم گفتم باشه رفتم پدرم خیلی سرکوفت میزد ک م مگه بیوه هست چرا همش اینجاس شوهر بی غیرتش کجاس و خون ب دلم میکرد ب شوهرم گفتم مادرم خیلی مراقبم بود ولی خب پدرم آزارش میداد تعادل روان پدرم نداشت شوهرم گفت تامین تحمل کن بخدا برا خودت میگم تو خونه من جلسه و هیئت باید برم باتمام حسین قرارداد دارم توان ندارم اونجا مادرت هست حالا شوهرم برای مادر خواهراش و حتی بچه های خاهراش توان داره باورتون نمیشه تمام کارهاشون ب گردن همسر منه از دکتر تامدرسه و... خودم باید بااتوبوس و اسنپ بامداد برم امآ خاهراشو خودش میبره میاره بچه ها دیگه بریدم ازش متنفرم خیلییییییی خیلییییییییییییییی