2777
2789
عنوان

لذت های زندگی😍

| مشاهده متن کامل بحث + 642 بازدید | 73 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

هدی جون مهدیار منم شبیه باباشه

😄😄البته پسر من خیلی شبیه بچگی های منم هستا ولی شبیه الان باباشم هست

من همونم ها😆فقط عکسم رو عوض کردم😎 پسر گلم 9 ماه کااامل تو دل من بودی.یککم شبیه منم میشدی خب😆😐😄

[QUOTE=48663020]منم مامان مهدیارم.اما مهدیار من الان خوابید[/QUOTE

خوش به حالتون مهدیار من امشب اصلا خیال خوابیدن نداره😓

یازده بار شمردیم و یکی ❤باز کم است...اللهم عجل لولیک الفرج

بستنی سنتی و فالوده😋😋😋

یکی دیگه از لذتهای خوب دنیا اینه که تو مهمونی جلوی خواهرشوهرت و مادرشوهرت هی بگن ماشالا چه عروس قشنگی دارید😂😉

خوش باش که هر که راز داند*داند که خوشی خوشی کشاند،،،، ،،،شیرین چو شکر تو باش شاکر*شاکر هر دم شکر ستاند 💪❤

كى ميگه ما نسل سوخته ايم؟

ما كه تو خونه هاى بزرگ با حياط و باغچه و طاقچه زندگى كرديم .... خوابيدن توى پشه بند ... آب تنى توى حوض داشتيم .

كيك تولدامون خيلى بزرگ بود ... هر كى كادو ميداد از صميم قلبش بود ، كسى واسه كادو دادن مارو قيمت گذارى نميكرد.

.

حتی خونه ی نوه خاله عمه بابامون هم میرفتیم ميديديم، نه حالا كه خواهر برادر هم به زور همو ميبينن.

عيد واسمون شور و هيجان داشت.

عيدى ميگرفتيم...

كم يا زياد همين كه دلمون خوش ميشد كافى بود.

.

چقدر مسافرتهاى فاميلى ميرفتيم ...

حالا هركى هر جا ميره ميترسه كسى بفهمه!

همه چی عالی..‌.

همه چی باحال....

هممون عین هم بودیم.... عین گروه سرود.... لباسای شکل هم.... خونه های عین هم..... عمه

خاله

دایی

عمو

مامان بزرگا و بابا بزرگا که جزء خونواده بودن

اگه می خواستیم جایی بریم گروهی میرفتیم

اگه قرار بود کاری کنیم دست جمعی میکردیم....

کی میگه ما نسل سوخته ایم....!!!

نه موبایلی...

نه تبلتی...

نه لپ تاپی....

نه اینترنت و فضای مجازی....

همه چی واقعی بود...

دنیای ما واقعی واقعی بود.... باهمه خوبی و بدیش.... همه چی راست راستکی بود...

تلفن که نبود اونوقتا. میرفتیم خونه همدیگه میدیدیم نیستن.... بعد میفهمیدیم اونام اومدن خونه ما... پشت در ما.... کلی ذوق میکردیم و‌میگفتیم: وااااای دل به دل راه داره.....

خلاصه که نسل سوخته خودتونین بابا..... ما عین عسل زندگی کردیم... بچگی کردیم.... حاااااال کردیم.... تقدیم به تمام کودکان زنده دل دیروز دهه ۴۰ ۵۰ ۶٠

پایانی برای قصه ها نیست.....چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگها سیر  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792