از اونا که از زور خنده میشناسی بخودت 😁😁🤣
شما تعریف کنید منم یادم بیاد
یبار سر سفره شام بودیم
مهمونمون گوزید ،بنده خدا پسر مرد بود ، ما خیلی کوچیک بودیم ، من و داداشم انقد خندیدیم و تا آخر شب همش صدای گوز درمیووردیم و میخندیدیم ، بهش میگفتیم گوزو
مامانم بردمون تو اتاق تا خوردیم زدمون
اومدیم بیرون مهمونا خداحافظی کزدن داداشم گقت خدافظ گوزو
پیشاپیش بگم جدید نگیرید بزارید خوش باشیم ، خصوصا ما که بخاطر بچه کوچیک مجبوریم بیدار باشیم
از تاپیکای غمگین خسته شدم بخدا