غول چندی در بیابان پرورم آدم کنم؟
در مزاجِ بد رَگان جز فحش کم دارد اثر
زخمِ سگ را بی لعابِ سگ چِسان مرهم کنم؟
عالمی رنج توقع های بیجا میکشد
کوس شهرت انتظاران بشکنم یا نم کنم؟
چون خبیث افتاد طبع از طینتِ ناپاک او
خوک را حلوا کشم در پبش تا ملزم کنم
با فسادِ جوهر ذاتی چه پردازد صلاح؟
آدمیت کو اگر از خرس مویی کم کنم
هرزه کاریها در این دل مردگان از حد گذشت
بعد از این آن به که گر کاری کنم ماتم کنم