دوستان یک چالشی رو دیشب رو شوهرم

بکار بردم چون خیلی حسساااسه  البته ب این حرف ها و قضیه رو ناموس و زنش و خانوادش حالا چون من زنش بودم کاری باهام زیاد  نکرد  و خیلی خودداری کرد و من متنفرم ک نتونستم موفق شم ولی تا مرز اون چیزی ک خواستم بردمش ولی حیف چون آخرش خندم گرفت فهمید ک چالشه من ب دروغ وقتی داشتیم صحبت می‌کردیم گفتم خواهرت ج.دست بعد هیچی نگفت تا چندبار فقط گفت وا یعنی چی چته؟ بعد گفتم مگ دروغه خودم الان دوماهه رفتم تو کارش میره همش با مردای مختلف تو خونه ها و ویلاها....این یکهو عصبانی شد بلند شد از جاش با کمی خیلی ن ها با کمی عصبانیت گفت چی؟؟دوباره تکرار کن منم چون میدونستم کاری نمیکنه بی عرضه س  اخه خیلی دوس دارم شوهرم و یبار عصبانی ببینم یبار با خشونت ببینم ی بار دستشو روم بلند کنه هر راهی رو رفتم نشد برا همین اخرین راه و گفتم برم خلاصه گفتم خواااهرت خرابه اره برا همینه دوبار مزدوج شده طلاقشو دادن خودم دو س ماهه تو نخشم اون ب.ده مشهوری تو خبر نداری سرت ب کارو زن و زندگیت گرمه وااای یک حرکتی زد حال کردم ولی خب برا دوثانیه بود ولی بعدش گفت حیف ک زنمی دوست دارم عاشقتم دلم نمیاد باهات کاری کنم...میدونم ک تو داری نقش بازی میکنی ک منو ب خشونت وادار کنی من تورو میشناسم چ گلی هستی😐 فقط نگین دیوونه ای و روانی ....آخه بخدا بهشم گفتم از محبت زیادی خسته شدم تکراری شده گاهی اوقات خشونت لازمه چی میشه مگ فحشم بدی منو بزنی چمیدونم قهر کنی چمیدونم ازین جور چیزا ...حتی تو رابطه هم آرزو ب دل فانتزی خشونت ک با اخم نگام کنه موندم کتک و تحقیر و فحش  اصلا ب کنار فقط با اخم نگام کنه من بیش از حد رمانتیک دوس ندارم هروقت بهش گفتم میگ زن برا نوازشه ن زدن ... بخدا ۸ ساله این خواستم داره سرکوب میشه و پس زده میشه ....لذتم نمیبرم یکطرفه هس خیلی نرم و مهربونه من از مرد بی نهایت مهربون و نرم و خوش اخلاق و اینا بدم میادددد....انقدر مهربونیش دلمو زده و خستم کرده ک اینجا ب عنوان دردودل نوشتم و هدف نهایی و خواسته م اینه ک گاهی وقتا محبت زیادی هم تکراری میشه هم دل آدمو میزنه ....و خسته میشه بالاخره آدم.....لطفا متاهلایی ک بالای ۲۵ هستن و تقریبا از محبت زیادی خسته و زده شدن و درک میکنن کامنت بذارن