2777
2789
عنوان

کیا کات کردن و هنوز دوسش دارن و منتظر برگشتن

| مشاهده متن کامل بحث + 506 بازدید | 70 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم تقریبا دو ماهه کاتم 

دوسش دارم هنوز 

ولی خب دیگ هیچوقت حتا برگرده هم قبولش نمیکنم 

وقتی که من بهش احتیاج داشتم و تقریبا داشتم  بهش خاهش میکردم که تنهام نزاره کنارم بمونه و‌باهم با مشکلی که داریم بجنگیم 

ترسید 

ترسو بود کنار کشید بعدش که اوضاع اروم شد باز برگشت 

و خب من ادمی نیستم کسیو ناراحت کنم یا بهش بی احترامی کنم ولی دیگ هیچوقت بهش اجازه برگشت به زندگیم نمیدم ☺

برنگشته تو این هشت ماه؟

 

امروز زنگ زد بهم بعد 8 ماه دوساعت حرف زد گفت هیچی نگو فقط میخوام حرف بزنم باهات

تهشم گفت خداروشکر که جدا شدیم وگرنه هم خودمو بدبخت میکردم هم تورو دوسال بعد طلاق میگرفتی میرفتی بدتر میشد

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

سره چی؟


نمیدونم واقعا نمیدونم 

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

اسی این آقا دوستداره 

برات میبینم یکی تو اسمش ع ی اسم مذهبی چشم آبرو مشکی تیره مهربون یکی قد متوسط الف و ر ن داره قد بلند  این آقا به سمتت میاد 

حتی برات ازدواجم حس میکنم ک پر مخالفت دیگرانه  مشکلتون حل میشه و اتفاقی میبینیش ازش هدیه میگیری و خوشحال میشی  دو ساله دیگ شاید این روال طول بکشه یعنی برا ازدواجت و تو بین این آقا و  یکی دی گیر میکنی و مرددینمبخواستم بگم اتفاقی حس کردم خیلی ناراحتی

درخواست دوستی بهم ندید چون نمیتونم قبول کنم ،تو تاپیکای حس ششم تگم نکنید چون به سوالی جواب نمیدم، اینهمه جواب دادم به حد کافی ،اینهمه وقت گذاشتم به حد کافی دیگ کافیه بقول دکتر انوشه خیلی خوب این مرحلهاز عاقل شدن رو توصیف میکنه🧠👌🏻'مدت هاست که از آدم‌های سمی فاصله گرفتم!سمی از نظر من یعنی؛دروغگو، نمک نشناس، بی‌معرفت،دورو، پرحاشیه و ‌...' نمیدونم شاید عاقل شدم یه نصیحت هم کنم به کسی زیاد محبت نکنید وقت  نذارید  تهش میشید مثل من مهربون با قلب شکسته دل خوش بودم میام این سایت دوست خوب پیدا میکنم ،اما باور کنید  آدم دورو  مجازی و واقعی نداره اما درسته شاید دو سه تا دوست خوب هنوز دارم اینجا که دوسشون دارم راستی  آدم مهربون خیلی کم پیدا میشه هوا همو داشته باشیم خدا به دلهامون  نگا میکنه تو نیکی کن در دجله انداز دلتون  نگیره از کسی ما خدا رو داریم ، هر پنجشنبه و جمعه توسل میخونم بهم بگید شمارم دعا کنم الهی همه عاشقا به هم برسن  منم دعا کنید برسم به  پیمان 

همشون برمیگردن اما وقتی ک فرامششون کردی،نگران نباش اولش سخته چن ماه ک بگذره عادت میکنی،من ۶ سال با ی ...

plچقدر وقت دیگه بیقراریم کم میشه؟

چطوره که بعضی وقتا خوبم بعضی وقتا بی دلیل اشکم در میاد بیقرار میشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792