2777
2789

یکی از فامیلامون شوهرش دختر میخواست بعد ۵ سال زندگی کردن الان خانمش باردار شده جنینشون ۳ ماهشه فهمیدن پسره الان شوهرش اعصابش خورده که بچشون دختر نیست الان ۲ هفتس داره پیش روان پزشک می‌ره

پسره از دو طرف خانواده مادری پدریش تک پسر تک نوس تنها دختری که دورش بوده فقط زنشه

خیلی‌ هر دو تحصیل کردن 

و اصلاً اینطوریم نیست که بخواد بچه اول دختر باشه دومی پسر کلا حاضره ۱۰ تا دختر داشته باشه ۱ پسر نداشته باشه

الان بهم پیام داده به نظرت میتونم کاری بکنم یکم شل کنه این ۲ هفته هیچ تغییری نکرده بدترم شده

بچه‌ها اگه راهکاری دارید بگید بهش بگم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چون پسره بهتر براشون میرینه

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)|| از من انسان جدیدی ساخته شده،کمی بی عاطفه تر کمی قدرتمند تر، کمی اجتماعی تر، اما در حق مردم مهربان تر شده ام، هنوز اعتقاد دارم اعمال انسان به او برمیگردد، از نگاه به گذشته بدم می آید، گذشته برای من تمام شده(1 آذر 1404)|||

برعکس نوشتی عنوان رو؟

شوهر منم دختر میخواست و وقتی فهمید پسره رفت تو اتاق کلی گریه کرد

ولی من دوست‌داشتم پسر باشه الحمدلله ک پسرم شد 

چشماتو ی لحظه ببند تصور کن اقا امام زمان عج ایستاده آماده اس برای ظهور و فقط منتظر بیدار شدن و حرکت تو ی نفره ی نفس عمیق بکش از ته دلت بگو الهم عجل لولیک الفرج بعدم ب من بگو برا خواسته هات دعا کنم ب نیتت صلوات بفرستم ، ی روزی دلیل ظهور بودم الان ان شالله که از منتظران ظهور هستم‌ از خوشی های موقت ک مثل کف روی آب بود الحمدالله که الله نجاتم داد و بهم آرامش عمیق داد حتی وقتی یکی زندگیمو از بیرون میبینه فکر میکنه اوضاع زندگیم خیلی خرابه اما من توی دلم به لطف خدا آرامش عمیقی هست ک توی ب اصطلاح خوشبختی قبلیم نبود ان شالله ب لطف و بزرگی خدا همه عاقبت بخیر بشن منم جزئشون باشم 

اه اه خیلی ها هستن یک جنسیت خاصی رو دوست دارن حتما داشته باشن ولی ایشون از حد گذشتن بنظرم ییشتر که بامزه باشه رفتارشون نفرت انگیزه و لیاقت پدر شدن ندارن

به امضام نگاه نکن    میگم نگا نکن  میخوابونم دهنتا   میگم برو امضا بعدی  برو دیگه اهههه  عجب آدمی هستیا   بروو  حالا چرا بین این همه امضا به امضای من زل زدی کلک  ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ 

انگار هر چیزی که توو زندگی تحت کنترل و اختیار خودشون هست بسیار عالی و پرفکته، حالا این مورد که تحت کنترل خودشون نیست ناراحتشون کرده.... 

ملت جالبن بقران 

بابا برو چیزایی که تحت اختیار خودت هست رو درست انجام بده، جنسیت بچه رو نمیخواد تحت اختیار بگیری

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792