دخترا همسرم از ظروف ملامین مادرش که بلااستفاده اس تو انباری خاک میخوره خوشش میومد رفت یه عالمه اس از انبار آورد گفت ماجان(به مادرش ماجان میگن) این یه دست بشقاب رو بده ب ما
گف نه نمیخواد میخوای چیکار گف خوشم یادگار نگه دارم میاد نداد و بعدش گفت از اینا یادگاری نمیشه
بعد گفت به دختر کوچیکش که هنوز مجرده و البته هم همسرم تک پسره هم خواهرش تک دختر
گف یه دختر دارم ۱۰تا سینی مسی که از مادرم رسیده گذاشتم برا جهاز نيلو یادگاری اونه
همسرم خیلی ناراحت شد گف خب ب منم یه بشقاب ملامین نمیدی
خواهرش گف اخه من دخترشم
منم به علت یه رفتار مزخرف خانواده ام زبونم کوتاهه جلوشون ک قابل گفتن نیس ولی خب هرچی بگن ری اکشن نشون نمیدم البته شکر خدا همسرم خیلی حامی منه