اسکرین شات های چت های اعترافم از اینکه ازش خوشم میاد و گفت نه 💔

قبلش از موضوعاتش خبر داشتم می‌دونم بهونه نیست 

خیلی درگیره خونه برای باباش

آینده 

هرشب می‌نالید هرچی کار میکنم ثابت هستم 

قبلش هم گفت ازدواج ب این زودی نمیکنم چون میترسم ۸۰۰ ملیون س سال پیش ب زنش داده بود میگ ب درک 

یکسال افسردگی شدیدی داشتم و...

بعدشم اگر تاپیک قبل خونده باشید من خراسانم اون همدان

من تسنن اون شیعه 

خیلی چیزا مانع هست

میگ من حتی نمیتونم دوبار در هفته ببینمت که ببینم چ فازی داری و دارم و..

اوم خلم 

شاید شرایطم اینجوری کرده با محبت جو گرفته

من ده ماهه از خانواده زده شدم از شوهر

خونوادم توهین 

شوهرم اونجوری.تاپیک قبل نوشتم

خونوادم ک ااصا امید نیستن حامی نیستن

تو این ده ماه بهم پول ندادن برم کلاس 

همش هفته ای ۴۰۰ کرایه میدم واسه کلاس حتی یکبار ندادن بهم 

از خیاطی هنوز ب درآمد نرسیدم

خیلی از همه بریده ام 

من بهم داداشم گفت بیوه

مامانم گفت لابد کرمی ریختی پسر خواهرم مجرد تو رو میخاد 💔

خیلی شکستم سر همین حرف مادرم دو هفته قهر بودم این آقا کنارم بود شبا آروم میکرد میگف عیب ندارع گفتن تو بگذر آخر هم این آقا بزور منو آشتی واردار کرد 

جو گرفتم چون تنهام ب شدت

تاپیک قبل بخون بی‌زحمت بعد بمون راهنما باش از تنهایی داغونم نمی‌دونم چیکار کنم حتی دلم میخواد خودم بکشم 

اصلا عقلم رو‌ز ب روز صفر میشه

کاش 

اما جوابشو میدونستم 

چون غیر ممکن بودیم 

اون لک من فارس 

من خراسان همدان و.

ولی کاش میشد 💔

من تو زندگیم دومی بار از یکی خوشم میاد 

تاپیک قبل طولانیه اگر بخونی بمونی برام ممنووم

انتظار شو داشتم 

خیلی هم سبک شدم بعد گفتنش

اما سنگین شدم چون حس میکنم ن گفتن ی مرد لک فقط صرفا بخاطر اینه منو خاعن میبینه

اره میگم کمرنگ باشم🙂طبق روال قبل عادی باشم ضایع نباشه 

خوب شد گفتم ترمز دست خودمو کشیدم مث دختر بچه ها رویا بافی میکردم

وحشیه اتفاقا 

خیلی یخه سرده 

اینا هم چون می‌شناسه زودرنجم همش میگه 

یجورایی قلق منو. بلده 

همش هم میگ حساس و زود رنجی چرا بدتر میشی بجای قوی شدن در برابر مشکلات

میشه تاپیک قبل بخونی خواهش میکنم صفر تا صد هست 

بخون بمون برام 

چندتا همفکر و دوست نیاز دارم ک بتونم همه چیمو بگم 

اینا چیزایی هست ک خودم میدونم و خدام 🥺

از خجالت نمیشع ب هیچ دوست واقعی بگی 

من انقد تو شهر خودم موجه هستم ک ازم فاطمه الزهرا ساختن بخدا

شوهرم ک تهمت میزد بد دل بود کل طایفه میگفتن برو بمیر قبرستون آباد کن ب دختر فلانی نگو

شوهرم هم بدد دل بود رو پسرخالم ک خاستگار بود 

داستانش نوشتم تاپیک قبل 🥲

نبودم قبلش 

بخاطر همین شوک شد 

گفت از تو توقع نداشتم از بس خشک و اخمویی

گفت اصلا نمیتونم تصوذ کنم تو اینا رو میگی 

وای دقیقا

منم گفتم خوشم اومده ازت 

فقط فیس و قد بالا دیدم خوشم اومده اونم تو عکس 

من حتی صدای بیشور نشنیدم

اجازه ندادم هیچوقت تلفنی بحرفه

اونم اصرار نمی‌کرد دیگ 

چقد متاسف شدم برات😭💔

نزدیک بود ؟

یا عین من دور

من

فقط قبل گفتن حالم بد بود بعدش سبک شدم 

انگارترمر دستی خودمو کشیدم 

ولی ی سنگینی دارم حس میکنم ب چش خاعن و منتظر کیس بعدی ام بهم نگاه می‌کنه

چون تاپیک قبل بخونین ماجرا میفهمیم😭💔 تو درد کشیده ای بخون و بمون کنارم 

میمیرم من ..قلبم وایمیسع ممطعنم