2777
2789

خواهرشوهر سابقم از تمام جزئیات زندگی ما خبر داشت میدونست دارم زجر کش میشم 

شنیده بود دعای لحظه زایمان میگیره اونم اون لحظه فقط برای من دعا کرده گفت به خدا گفتم نمی‌دونم چطوری فقط به آرامش برسه ( اینو همون فردای زایمان گفت بهم) ( البته به گفته خودش نمیدونسته که آرامش من در طلاقه وگرنه این دعا رو نمیکرده میگفت بیشتر هدفم این بود اون آدم شه ولی انگار غیر ممکن بوده ) خلاصه ۱۰ روز بعد زایمانش خیانت برادرش رو میشه و من خودم اقدام میکنم به جدایی 

خیانتش خیلی معجزه وار رو شد و من معجزه وار ازش دل کندم و الان تو آرامش مطلقم 

اسم خواهرش مینا بود بهش زنگ زدم گفتم مینا ازت ممنونم و من مطمئن بودم دعای اون گرفته یه صدایی تو گوشم میگفت 

گفتم مینا امیدوارم غم نبینی تو زندگیت و بچت عاقبت به خیر بشه چون قدمش برای من خیر بود اونم زار میزد که به خدا منظورم این نبود منم گفتم ما نمیدونیم صلاحمون چیه فقط توکل کن در آخر گفت من مطمئنم تو با بهترین آدم ازدواج میکنی و منم میام عروسیت 

 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792