منم دوتا دارم البته تو خونه.. یکیش پامره... یکیش شیتزوعه
شیتزوعه همینه که لباس پاره کرد این خانم فقط عاشق لباس جنس نخیه و رنگ سبز. و کلا رو پارچه ی رنگ سبز خیلی حساسه و عاشقشه و هرجا پارچه و لباس رنگ سبز و جنس نخ ببینه برمیداره و میجوه و پاره میکنه فقط همین
اون پامرم که هم دزده و هم خسیس
هرچی
ببینه میدزده میبره رو تشکش.. از اسباب بازیای اون یکی سگم بگیر تا
کلیه ی لوازم ما از سوییچ وکلید و کارت بانک و لباس و چاقو چنگال ملاقه جوراب لباس هرچییییی که زورش برسه برمیداره میدزده تا سوزن خیاطیو دزدیده بود که رفته بوذ تو پام
خسیس و حسود وحشتناک.. تا جاییکه غذا رو از دهن اون یکی میکشه بیرون و تمام اسباب بازیاشو میگیره ازش و میبره میزاره رو تشکش حتی وقتی خوابه ببینه اون یکی داره با اسباب بازیا بازی میکنه بیداز میشه ازش میگیره میبره رو تشکش.... بعد اون یکی میشینه مث بچه ی ادمیزاد گریه میکنه و من میرم یه چیز دیگع بهش میدم که اروم شه باز اون پامره بدو میاد ازش میگیره میبره رو تشکش... کلا تمام وسایلو میگه واسه منه...
برعکس اون یکی مهربون دلسوز یه چیزی میدم بهش مث تشویقی میبره کنار اون یکی که انگار میگه بیا باهم بخوریم یا بازی کنیم ولی باز اون یکی ازش میگیره و این بچه گریه میکنع
گریه ای هم که میگم واقعا مث ادم گریه میکنه شاید باورت نشه... چندشب پیش نفری یه توپ پارچه ای جدید دادم بهشون و رفتم تو اتاق کار داشتم برگشتم دیدم اون مهربونه اومده پشت در اتاق نشسته منتظر من.. تا منو دیدم زوزه ی گریه کرد فکر کن مث یه بچه بمن پناه اورده بوذ میخواست بفهمونه فندق توپشو گرفته و به فندق اشاره کرد. ـخدا شاهده دیدم فندق اون توپو برده رو تشکش و رو توپ نشسته و مث بچه های لج دربیار داره مارو نگاه میکنه... اصلا دنیایی دارم من با این دوتا
حالا فندقو ببینی نزدیک دو سالشه ولی کلا یک کیلوعه
ولی اون یکی خرداد چهارسالش میشه و هشت کیلوعه
ولی یک کیلویی اون هشت کیلوییو حریفه
الانم رو تشکش خوابیده کنار اسباب بازیاش بزار عکس بدم ببینی